من و خاطراتم

ساخت وبلاگ
سلامتی اون دخترایی که وقتی دوتا لات میبینن عوض لبخند چادرشونو محکم تر میگیرن   سلامتی دخترایی که چادرشون خاکی و گلی و خیس میشه ولی از سرشون باز نمیشه   سلامتی دخترایی که سرشون بره چادرشون نمیره سلامتی دخترایی که آروم  و سنگین قدم بر میدارن که مبادا دل نامحرمی بلرزد   سلامتی دخترایی که زیباییشونو عرضه نمیکنن به هرکس و ناکسی   سلامتی دخترایی که از هر کس و ناکسی دل نمیبرن   سلامتی دخترایی که بهشون میگی امل ولی…. سرشار از فهم و دانایی ان و بازم سکوت میکنن تا مبادا ترک بردارد چینی نازک عفتشون   و سلامتی دخترایی که میراث زهرا (س) رو خوب حفظ کردن من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : سلامتی دخترایی که,به سلامتی دخترایی که,به سلامتی اون دخترایی که,به سلامتی همه دخترایی که,اس ام اس سلامتی دخترایی که,سلامتی دخترای که,پیامک به سلامتی دخترایی که, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 2 تاريخ : چهارشنبه 31 شهريور 1395 ساعت: 9:05

سلام رفقا خوبین؟ امروز میخوام یه چیزی بنویسم براتون شما ها هم در موردش نظر بدین «خواستن توانستن است» این جمله زیبا و پر معنی رو که این بالا نوشتم یادتون بمونه چون تمام متنی که امروز میخوام براتون بنویسم در مورد همین جملس تا حالا فک کردین که ما آدما چقد واسه خودمون مشکل درست میکنیم؟ خودمو خودمونو میندازیم تو سختی، خودمون اعصاب خودمونو خورد میکنیم، خودمون آینده خودمونو خراب میکنیم، جدا از این حرفا باید بگم تو زندگی همه ما از جمله خودم و شماهایی که این پست رو میخونید خیلی مشکلات بوده خیلی ها بهمون بدی کردن خیلی ها دلمونو شکستن خیلی ها خیلی بلاها سرمون من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : خواستن توانستن است به فرانسه,خواستن توانستن است,خواستن توانستن است به انگلیسی,خواستن توانستن است یعنی چه,خواستن توانستن است english,خواستن توانستن است انگلیسی,خواستن توانستن است به زبان انگلیسی,خواستن توانستن است در انگلیسی,خواستن توانستن است معادل انگلیسی,خواستن توانستن است داستان, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 5 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 10:47

خب این دفعه میخوام یه خاطره از حاج اقا بگم که مال چند وقت پیشه وقتی که صابکارم رفته بود مسافرت این حاج آقا (بابای صابکارم) میومد مغازه، جمعه ها ما فقط صبحش تعطیلیم بعدازظهرش باید مغازه رو باز کنیم هر چند مشتری نداریم خخخ یکی دو هفته پیش جمعه شب بازار خیلی خلوت شده بود هیچکس تو بازار نبود غیر همین فروشنده ها همه فروشنده ها و مغازه دارا اومده بودن و از خلوتی بازار مینالیدن بعد یخورده حرف زدن با همسایه ها من اومدم تو مغازه و رفتم تو تلگرام ببینم چه خبره چون حوصله حرف زدن نداشتم خلاصه گذشت و گذشت که همه رفتن تو مغازه هاشون تنها نفری که بیرون بود حاج آقا بود من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : حاج آقا وافی,حاج آقا وحید خراسانی,حاج آقای وافی,وبلاگ حاج اقا شهاب مرادی,وبلاگ حاج آقا دهنوی, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 3 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 12:04

رفقا شهادت امام علی رو بهتون تسلیت میگم و امیدوارم تو این شبای سرنوشت ساز هم تو دنیا هم تو آخرت عاقبت به خیر بشین و سرنوشت دنیاییتون هر جور دوس دارین و با هر کسی دوس دارین رقم بخوره از دعاتون تو این شبای عزیز من رو بی بهره نذارین محتاج دعاتونم 

یاعلی

من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : شب قدر,شب قدر کی فضیلت,شب قدر 95,شب قدر کدام شب است,شب قدر امسال,شب قدر ١٣٩٥,شب قدر در اهل سنت,شب قدر شعر,شب قدر پیامک,شب قدر عکس, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:23

اینم از شبای قدر امیدوارم که تو این شبا سرنوشت یه سالتون پر از شادی و عشق و امید باشه تو انی سه شب من و دو تااز پسر عمه هام و پسر خالم باهم میرفتیم امامزاده و یه گوشه زیرانداز میداختیم و... شب بیست و یکم یه سوتی دادم فجیع یعنی خیلی فجیع روز بیستم افطار مهمون داشتیم کل اقوام نزدیک خونه ما بودن بعد افطار تو خونه نماز جماعت برگزار کردیم اخه شوهر خالم روحانیه ساعت حدود 10:15 با پسر خالم رفتیم پیش دوتا پسر عمم و گفتیم شما زیرانداز رو وردارین برین امامزده ما یه کاری داریم میریم انجام میدیم ومیام ماشین پسر عممو گرفتم و رفتیم ساعت حدود 11:30 کارمون تموم شد و با پسر خا من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : lk afbryder, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:23

وقتی يك سالت بود مشغول شد به غذا دادن و شستنت.و تو با گریه های طولانی شب از او تشکر کردی. وقتی دو سالت بود مشغول شد به اموزش دادنت به راه رفتن اما تو با فرار از ان هنگامی که صدایت میکرد از او تشکر کردی.  وقتی سه سالت بود مشغول شد به غذاهای خوشمزه برایت پختنو تو با ریختن غذا بر روی زمین ازش تشکر کردی وقتی چهار سالت بود مشغول شد به دادن مداد به دستت تا نوشتن را یاد بگیریو تو با خط خطی کردن روی دیوار از او تشکر کردی وقتی پنج سالت بود مشغول شد به پوشاندن بهترین لباساها برای عید وتو با کثیف کردن لباسها از او تشکر کردی وقتی شش سالت بود مشغول شد به ثبت نام کردن تو من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : وقتی یک سالت بود,وقتی یک سایت باز نمی شود, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:23

سلام دوستان شرمنده چند روزی نبودم و بهتون سر نزدم  عیدتون مبارک امسالم مثل هر سال که روز عید فطر رو پیاده میرفتیم امامزاده برا نماز با یکی از بچه ها پیاده رفتیم البته سالای قبل 4، 5 نفر بودیم اما امسال 2 نفر بودیم البته پسر خالم هم میخواست بیاد اما نشد به همین خاطر تو امامزاده قرار گذاشتیم که بیاد اونجا همدیگه رو ببینیم  خلاصه صبح ساعت 5:30  رفتم دنبال رفیقم و پیاده باهمدیگه رفتیم امامزاده برا نماز وقتی رسیدیم امامزاده پسر خالمو پیدا کردیم و رفتیم یه جا تو سایه نشستیم همچین که نماز شروع شد همه پا شدن رفتن جلو اگه قرار بود ما هم بریم جلو میوفتادیم تو افتا من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : من عید ندارم,من عیدی ندارم,من عیدی میخوام, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:22

دوستان عزیز سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه و‌ عمرتون به خوبی و خوشی و شادی و هیجان بگذره برای همتون آرزوی عاقبت به خیری چه تو این دنیا چه اون دنیا رو دارم شرمنده بابت اینکه جواب کامنتاتونو ندادم‌ به این خاطر معذرت اما این پست امروز و تا اطلاع ثانوی آخرین پست وبلاگم خواهد بود و وبلاگمو تا چند وقت تعطیل میکنم و امیدوارم که تو این مدتی که نیستم که مشخص نیست چند روز یا چند هفته یا چند ماه یا چند سال خواهد بود حالتون خوب و‌ مشتی باشه ٬روزگار خوبی رو با شماها گذروندم و همتون برام عزیزین  امیدوارم هر چه زودتر دوباره بیام تو جمعتون اگه قابل دونستین سر نماز من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : تا اطلاع ثانوی تعطیل,تا اطلاع ثانوی,تا اطلاع ثانوی تعطیل شد,تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله,تا اطلاع ثانوی داغونم,تا اطلاع ثانوی به انگلیسی,تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه,تا اطلاع ثانوی خسته ام,تا اطلاع ثانوی آپدیت نداریم,تا اطلاع ثانوی تعطیل میباشد, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 3 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:22

سلام خوبین دوستان، بابت این مدت زمانی که نبودم معذرت میخوام جواب کامنتاتونو همین وبلاگ خودم دادم  امیدوارم ناراحت نشده باشین تو این چند روزی که نبودم اتفاقای خوبی افتاد برام اولیش این بود که تو تلگرام رفتم تو یه گروهی که دور همیم و خیلی بهمون خوش میگذره و میگیم و میخندیم اتفاق دوم و این بود بعد چند سال یک یاز دوستان خوب و ... که هر چی از خوبیش بگم کم گفتم رو دیدم و خیلی حس خوبی بود برام  اما یه اتفاق هم افتاد که زیاد خوب نبود تو چند روز پیش رفته بودم مشهد تا دنبال کاای سربازیم باشم برا سربازیم امریه بگیرم که متاسفانه نشد تازه همین دیروز صبح از مشهد رسیدم من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : من اومدم,من اومدم خوب شم ولی,من اومدم بین خوبا,من اومدم به انگلیسی,من اومدم بریزم بهم,من اومدم بشم فدای توحسین,من اومدم اما,من اومدم اما قتلگاه,من اومدم بريزم به هم,من اومدم خشایار اذر, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:22

خب بریم سر اولین خاطره بعد یه مدت که نبودمدو هفته پیش صاحب کارم رفت مسافرت و در نبودش باباش میومد مغازه پیش من البته این دفعه به خاطر نسیه هایی که بالا اورده بود باباش اومد مغازه که من به کسی نسیه ندم و خودش از نزدیک له روند کار نظارت کنه مشکل این حاج اقا اینه که فروشندگی بلد نی اما ادعای فروشندگی میکنه یه روز یه مشتری اومد که پیراهن بخره یه پیراهن پسندید با قیمت ۴۸ هزارتومن ( تو‌مغازه پیراهنایی که لک داره یا زیاد میمونه و قدیمی و خراب میشه رو به عنوان لباس کار میفروشیم با قیمت ۲۰ هزار تومن) همون موقعی که مشتری لباس پسندید و من پیراهنو گذاشتم تو پلاستیک من و خاطراتم...
ما را در سایت من و خاطراتم دنبال می کنید

برچسب : من و مشتری,من و مشتری هام,داستان من و مشتری,من و زن مشتری,من مشتری ثابت بازار حسینم,من مشتری دائم میخانه عشقم, نویسنده : mahmoodgola بازدید : 2 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 6:21